درس دوم
اعضای خانواده با اشتیاق در برابر تلویزیون نشستند ،حاجیان را در حالی که سوار هواپیما می شدند در فرودگاه برای رفتن به مکه مکرمه و مدینه منوره تماشا می کردند.
عارف» به پدر و مادرش نگاه کرد،پس اشک هایشان را دید که پی در پی از چشمانشان می ریخت .پس عارف با تعجب سؤال کرد:ای پدرم برای چه گریه می کنی در حالی سال گذشته در حج بوده ای؟!
پدر:هنگامی که مردم را می بینم به حج می روند،خاطراتم در برابرم می گذرند هنگامی که من و مادرت این دو شهر مقدس را زیارت کردیم؛پس با خودم می گویم:ای کاش بار دیگر بروم!
رقیه:ولی تو عمل واجب حج را سال گذشته همراه مادرم ادا کردی(انجام دادی)!
مادر:پدرتان مشتاق دو حرم شریف شده است:
مسجدالحرام و مسجد پیامبر؛و همینطور قبرستان بقیع شریف
عارف:مادر آیا تو هم مشتاقی؟
مادر:بله طبعا ای پسرکم ولی من دوست دارم که به زیارت عتبات مقدسه هم برویم.عارف:دوست داری کدام مکان ها را زیارت کنی؟
پدر:علاوه بر مکه و مدینه دوست دارم همچنین عتبات مقدس را زیارت کنم.همانطور که مادرت گفت.
عارف:خاطراتتان از حج چیست؟
پدر: به یاد می آورم خیمه های حاجیان در منی و عرفات،رمی جمرات و طواف دُور کعبه شریف و سعی صفا و مروه و زیارت بقیع شریف.
مادر:و من به یاد می آورم کوه نوری را که پیامبرصلی الله علیه وسلم در غار حرا واقع در قله آن عبادت می کرد.
رقیه:من در کتاب تعلیمات دینی خواندم که اولین آیات قرآن در غار حرا بر پیامبر نازل شد.
آیا این غار را دیده ای؟ای مادر
مادر:نه دخترکم،غار بالای کوه واقع است،فقط افراد قوی می توانند بر بالای آن بروند. و تو میدانی که پای من درد می کند.
رقیه:آیا غار ثور را که پیامبر در راه هجرتش به مدینه بدان پناه برد دیده ای؟
پدر: نه،ای عزیزم؛من آرزو دارم بار دیگر به همراه همه اعضای خانواده و نزدیکان به زیارت مکه مکرمه و مدینه منوره مشرف بشم و این مکان ها را زیارت کنم.
درباره این سایت